loading...

دژ تنهایی من

There is nothing here but a new world

بازدید : 134
يکشنبه 10 آبان 1399 زمان : 19:38

شنیدم برای بدست آوردن یک عادت، باید 21 روز متوالی یک کار رو تکرار کنیم.

درست یا غلط، من سعی کردم حتی اگه نتونم عادت بدی رو ترک کنم، عادت خوبی رو توی زندگی پرورش بدم، به عنوان مثال عادت کردم روزانه بین 8 تا 10 لیوان 300 میلی لیتری آب مصرف کنم که مصرف زیادی هست ولی برای بدن من دیگه عادی شده و بدن خودم رو هیدراته نگه میدارم، اینطوری هم به اندازه کافی آب به بدنم می‌رسه هم نشاط خوبی دارم هم از بسیاری از بیماری‌ها خصوصا تو این ایام کرونا جلوگیری میکنم.

اگه بتونم روزانه طناب زدن که ورزش مورد علاقه من هست رو هم یک عادت کنم خیلی خوب میشه.

البته تصمیم اصلی من برای کاهش وزن تو این ایام ورزش‌های هوازی مثل طناب بودن ولی خب بنا به شرایطی گاهی خسته و دلزده می‌شدم و کنار می‌ذاشتم، اما این دفعه یک شرایط خاص که اون هم آموزشی سربازی هست داره پیش میاد که باعث میشه بتونم ظرف اون یک ماه هم میزان غذایی که مصرف میکنم رو کنترل کنم هم بدنم رو به ورزش عادت بدم و سه ماه زمستون هم چنین کاری رو حتما ادامه میدم.

💔تاوان دل شکستن💔پارت بیستم (فکر کنم😅🤦‍♀️)
بازدید : 353
يکشنبه 10 آبان 1399 زمان : 19:38

گاهی اوقات فکر میکنم شاید یکی از دلایل اینکه گاهی با رسیدن به هدفی که براش خیلی هم تلاش کردم و حتی میدونم نسبت به افرادی که از لحاظ روحی و ... وجه تشابه زیاد داریم هم تلاش بیشتری کردم و به موفقیت رسیدم ولی لذت نمی‌برم از این موفقیت میتونه این باشه که به اندازه کافی بزرگ نیستن اهدافم، شاید چنین باشه ولی من چنین چیزی رو دوست دارم چون دقیقا میلی هست که دارم، دقیقا همون ارتعاشی هست که با کل وجودم به دنبال هماهنگ شدن باهاش هستم.

وقتی به گذشته نگاه میکنم و سعی میکنم خود گذشته ام رو با حالم مقایسه کنم متوجه میشم که اتفاقا این اهداف من اهدافی بودن که زمانی فکر کردن بهش باعث ترس من میشد چه برسه به اینکه انجام دادنش. ولی حالا با تقسیم کردنش به اهداف ریز تر نه تنها باعث نمیشه که از هدف دل زده بشم بلکه مسیر منو هموار تر میکنه.

بر اساس کتاب "بنویس تا اتفاق بیافتد" وقتی یک مسیر طولانی برای دویدن انتخاب میکنی ممکنه خسته کننده به نظر برسه اما اگه همین مسیر رو به مسیر‌های کوچکتر تقسیم کنی خواهی دید که میلت به ادامه و اتمام مسیر افزایش پیدا میکنه.

فرض کنید شما یک مسیر طولانی به طول پنج کیلومتر رو برای دویدن تو طول روز انتخاب کرده اید، در طی این مسیر یک درخت، یک خودروی قرمز، یک کلبه و در نهایت یک کوه به عنوان مقصد نهایی در فاصله‌های مختلف قرار داده شده، هدف نهایی شما رسیدن به این کوه که فاصله‌‌‌ای 5 کیلومتری داره هست، ولی این مسیر و کوچک تر می‌کنید، تا درخت می‌دوید بعد با خود می‌گویید اگر کمی‌بیشتر تلاش کنم میتوانم خود را به خودروی قرمز برسانم، به خودرو می‌رسید و با خود می‌گویید اگر کمی‌بیشتر تلاش کنم میتوانم خودم را به کلبه برسانم، و در نهایت حاصل این تقسیم مسیر و تلاش‌های اندک، طی کردن 5 کیلومتر و رسیدن به کوه است.

اهداف من هم به همین نحو هستن، یک کتاب زبان اصلی 500 صفحه‌‌‌ای مرتبط با طراحی تجهیزات فرآیندی مهندسی شیمی‌جز اهداف من بوده، شامل پنج فصل بود و هر فصل شامل حدود 15 تا 20 مبحث را به خود اختصاص داده بود، روزانه با خوندن یکی دو مبحث شروع کردم و در نهایت به مدت یک ماه و نیم با افزایش مقدار مطالعه روزانه تونستم این کتاب رو به نحو احسن به اتمام برسونم و هم چنین به خوبی از پس مرور و درک اون بر بیام.

💔تاوان دل شکستن💔پارت بیستم (فکر کنم😅🤦‍♀️)
بازدید : 191
يکشنبه 10 آبان 1399 زمان : 19:38

امروز صبح کمی‌دیرتر از حد معمول از خواب پا شدم که خب با توجه به ساعت خواب دیشبم دور از انتظار نبود، ولی طبق برنامه حدود 2 ساعت مرور و مطالعات خودم رو داشتم و همین برنامه رو عصر هم تکرار میکنم.

تا به این جای کار که روز خوبی بوده. البته اگه در خونه به خیابون باز نمی‌شد و این همه صدای وسیله نقلیه نبود قطعا اوضاع خیلی بهتر بود 😑😐.

کم کم برای یک ماه آموزشی سربازی دارم آماده میشم و تو اون یک ماه که نمی‌تونم طبق برنامه پیش برم یک سری نگرانی‌هایی دارم ولی با خودم کنار اومدم و آماده هستم که یک ماه ذهنم رو از برنامه ریزی آزاد کنم و به هیچ چیزی فکر نکنم تا این یک ماه بگذره و تجربه‌های جدید کسب کنم، بعد از یک ماه آموزشی هم که دو حالت داره یا کارای امریه جور میشه و به عنوان مهندس شیمی‌به مدت دو سال توی‌ی شرکت مرتبط با صنایع نفت و گاز مشغول میشم (که این رو شدیدا میخوام چون خیلی به رشتم علاقه مند هستم) و در طی آموزش عملی، مطالعات خودم رو هم طبق برنامه ادامه میدم، یا اینکه گزینه دیگه که اوکی شده و اینکه کار اداری تو‌ی شرکت تو شهر خودم به مدت کمتر از دو سال به خاطر کسری‌هایی که میخورم بهم می‌رسه که اونم اداری هست و فرصت خیلی زیادی دارم که برنامه ریزی‌هام و مطالعاتم رو توی خونه انجام بدم،

پس جای هیچ نگرانی نیست، جای هیچ فکر منفی‌‌‌ای نیست، اوضاع داره بر وفق مراد پیش میره امروز، بر طبق گفته کتاب "بخواهید تا به شما داده شود" نوشته استر و جری هیکس، دارم طبق ارتعاش‌های مورد نیاز خودم پیش میرم و این حس خوبی بهم میده.

صفات فردی و اهدافم!
بازدید : 174
شنبه 9 آبان 1399 زمان : 22:38

به خواهرم یک تمرین دادند، یک متنی بود که باید به یه شیوه خاصی توی آفیس می‌نوشت و من هر چه کردم نتونستم. هر چند که باهاش مشکل دارم و حرف نمی‌زنم باهاش ولی حس بدی دارم نتونستم کمکش کنم.

رضا صفایی در تمرینات تیم والیبال سایپا
بازدید : 214
شنبه 9 آبان 1399 زمان : 22:38

گاها توی ایام فراغت ( اینجا هم نمیدونم چرا تاکید میکنم ایام فراغت که فکر نکنن من مدام بیکار هستم و هیچ هدفی و مطالعه‌‌‌ای ندارم و به نحوی با نوشتن این کلمه میخواستم این منظور رو برسونم که من هدف دارم و با برنامه ریزی کار میکنم و بعد از انجام کارها وارد فضای مجازی میشم، همین که رک و پوست کنده منظور و حرفم رو زدم کافیه برام. اینجا دنیای خودمه) به فضای مجازی سر میزنم و دنبال افراد شبیه به خودم می‌گردم و سعی میکنم باشون ارتباط برقرار کنم چون حس میکنم تبادل نظر دو طرفه باعث میشه حس خوبی بهمون دست بده، اگه شما هم مثل من با کمال گرایی دست به گریبان هستی و حس میکنی کارهایی ک میکنی به هیچ وجه کافی نیست و حس میکنی بقیه و خصوصا خانواده واقعا و یا صرفا از دید نظر تو بهت باور ندارن و حس میکنی دنیا یک مسابقه هست و تو نباید از هم سن‌هات عقب بیافتی و علی رغم موفقیت‌هات توی زمینه‌های مختلفی که علاقه داری و علی رغم اهل مطالعه بودن و درس خواندن و ... حس خوبی نداری، خوشحال میشم اگه دوست داشته باشی ارتباط مشترک داشته باشیم از طریق تلگرام یا هر چیز دیگه ای، دختر یا پسر فرقی نمی‌کنه، اینجا رک و راست صحبت میکنم و به دنبال رابطه دوست پسر دوست دختر نیستم و صرفا دنبال دوستی شدیدا مجازی می‌گردم که راحت باشیم با هم و انرژی مثبت به هم دیگه تزریق کنیم.

رضا صفایی در تمرینات تیم والیبال سایپا
بازدید : 319
شنبه 9 آبان 1399 زمان : 22:38

تو ذهن منه درون گرای کمال گرا (تکرار میکنم اینارو که خودم رو بیشتر بشناسم، با اقرار کردن بهش می‌تونم توی مسیر درست پیش برم) مدام جنگ و دعوا هست، دعواهایی که با مادرم داشتم و به ظاهر دارم تقاص کارایی که می‌تونسته بکنه ولی نکرده و کارایی که نباید می‌کرده ولی کرده با من رو ازش پس میگیرم (کارهاش بعضی‌هاش اصلا چیز خاصی نیست و من هم میدونم خاص نیست ولی کینه و کدورت و منفی بافی اجازه نمیده خلاص بشم)، گاهی اوقات فکر‌های خیلی خیلی بیخود و مزخرفی به ذهنم میاد که شدیدا دور از انتظار هست و با اینکه میدونم چنین چیزی رخ نمیده ولی باز هم خیلی درگیر میشم، مثلا فکر خودکشی بخاطر بدست نیاوردن موقعیت اجتماعی مناسب (خودکشی برای کسی هست که چیزی برای از دست دادن نداره و هیچ هدفی دیگه براش بافی نمونده نه برای منی که تا دو سال بعد حداقل هنوز اهداف و برنامه ریزی دارم که باید بهش برسم که این از لحاظ کمال گرایی بد هست ولی از این لحاظ که هدفی برای زندگی دارم ارزشمنده).

گاهی فکر‌هایی ناجور به ذهنم رسوخ میکنه که اصلا وجود خارجی ندارن و همین وجود مجازی اون‌ها حتی منو زجر میده. امیدوارم زمانی فرا برسه که بر نیامده و گذشته بنیاد نکنم و در حال به معنای واقعی کلمه تکیه کنم.

رضا صفایی در تمرینات تیم والیبال سایپا
بازدید : 158
شنبه 9 آبان 1399 زمان : 3:37

هر وقت توی شبکه‌های مجازی فردی رو میبینم که در زمینه‌های مختلف علم بیشتری داره از من با توجه به کمال گرایی و عدم اعتماد به نفسم خیلی آزرده خاطر میشم اما بعد یادآوری می‌کنم که اینجا دنیای مجازی هست و آدم می‌تونه کوهی از نواقص خودش رو مخفی کنه.

مثلا متوجه شدم که شخصی حدود 40 ساله که مهندس هم هست مثل من نیازی نداره که حتما تمام کلمات انگلیسی توی یک کتاب مهندسی رو از حفظ باشه و حتی بعضی کلمات رو به فارسی معنی کرده در حالی که بخاطر کمال گرایی من تمام تلاشم رو کردم و تا به حال تمام کتاب‌های زبان اصلی که مطالعه کردم رو به طور کامل و حتی با مرور به کلماتش مسلط شدم ( در حالی که چنین چیزی نیاز هم نبود و انسان نیاز نیست کامل باشه و اینو می‌دونم ولی باز برای رضایت نفس خودم به خودم فشار میارم)

یا استاد زبانی که هنوز که هنوزه کتاب‌های گرامر رو می‌خونه و اونم با سطح لغات نه چندان بالا ولی با این حال خودش رو استاد زبان می‌دونه و تدریس می‌کنه (در حالی که باز هم بخاطر کمال گرایی من سطح لغات بالاتری از اون بلدم ولی باز هم لذت نمی‌برم و دست کم میگیرم خودم رو و تمام اینارو می‌دونم و متوجه میشم ولی باز آرامش در وجودم نیست)

یا مدرس نرم افزار Hysys (مخصوص مهندسی شیمی‌و نفت و گاز) که از تجهیزات فرآیندی به نسبت من به مراتب اطلاعات کمتری داره ولی تدریس می‌کنه اما من بعد از یک دوره تدریس حس میکنم خوب این نرم افزار رو بلد نیستم و باید حتما 0 تا 100 اون رو بلد باشم تا اسم خودم رو استاد بذارم.

یک خوبی کمال گرایی من اینه که حتما اون چیزی که به عنوان هدف نوشته میشه انجام میشه اما معایبش هم اینه که بعد از رسیدن بهش لذتی نمی‌برم. خودم رو مدام مقایسه می‌کنم و شدیدا از چنین چیزی رنج می‌برم. مدام یا در گذشته یا در آینده سیر می‌کنم اما خلاف چیزی هست که باور دارم.

به قول خیام نیشابوری : " از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن / فردا که نیامدست، فریاد مکن / بر نامده و گذشته بنیاد مکن / حالی خوش باش و عمر بر باد مکن ".

نامه ای از دیار باقی
بازدید : 129
شنبه 9 آبان 1399 زمان : 3:37

از همین چند ساعت پیش که نوشتن رو در این تارنما آغاز کردم حس خوب تخلیه شدن به من دست داده.

هر وقت که احساس می‌کنم نیاز به کمی‌تفریح نیز در کنار مطالعه دارم و یا افکار سمی‌در هنگام تنهایی به من هجوم میارن یک اپیزود از سریال کمدی موقعیت (Sit-Com) آمریکایی Big Bang Theory رو می‌بینم. شاید کل سریال رو بیش از دو سه بار دیده باشم ولی این سریال واقعا میشوره می‌بره.

نامه ای از دیار باقی
بازدید : 154
شنبه 9 آبان 1399 زمان : 3:37

همیشه وقتی خوب به دور و برم نگاه میکنم، می‌بینم که محیط اطرافم چقدر تاثیر می‌تونه بذاره رو من. من هر چقدر هم بخوام مثبت اندیش باشم باز هم فکر‌های سمی‌اطرافیان (خصوصا پدر و مادرم که البته ناخواسته چنین امواج منفی رو برای من ارسال می‌کنند) روی من تاثیر بسزایی داره.

من سعی می‌کنم از منابع منفی فاصله بگیرم. مثلا توییتر رو کاملا حذف کردم چون همه توش آه و ناله می‌کردن. اینستاگرام رو صرفا از تاربرگ (پیچ)‌هایی پر کردم که مرتبط با علایقم باشن (زبان، مهندسی شیمی، ادبیات و کتاب) و خیلی هم کم سر میزنم.

کانال‌های تلگرامی‌عاری از هر گونه کانال خبری هستن و صرفا کانال‌های مورد علاقم رو دارم.

ولی آدم‌های اطراف خصوصا افراد نزدیک و عزیزانی که باهاشون زندگی می‌کنیم رو نمیشه حذف کرد.

من همیشه این رو سر لوحه قرار دادم: " گر نداری دانش ترکیب رنگ/ بین گل‌ها زشت یا زیبا مکن/ خوب دیدن شرط انسان بودن است/ عیب را در این و آن پیدا مکن " و آزرده خاطر میشم وقتی پدرم (پدری که خیلی برای من فداکاری کرده) با دیدن چهره یک فرد توی تلویزیون، شروع به ایراد گرفتن از فردی می‌کنه که ترکیب چهره اش بدست خودش نبوده.

من کانال‌های خبری تلگرامی‌رو حذف کردم که هیچ گونه خبری از فوتی‌های کرونایی بدستم نرسه (با آرزوی آمرزش) اما مادرم با صدای بلند وقتی پدرم از محل کار به خونه برمیگرده اعلام میکنه آمار رو.

با این حال بازم من راه و روش خودم رو دنبال می‌کنم.

" تو مگو همه بجنگ اند و ز صلح من چه آید؟ / تو یکی نه ای، هزاری، تو چراغ خود برافروز "

نامه ای از دیار باقی

تعداد صفحات : 2

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی